آنچه مىخوانيد پژوهشى است كوتاه در باره تاريخ ولادت حضرتصديقه طاهره، حضرت فاطمه عليهاالسلام كه سالها پيش انجام شده استو اينك با اصلاحاتى اندك تقديم مىشود. روشن است كه اين موضوع،پژوهشى بيش از اين مىطلبد، اما همين مقدار مىتواند تصويرى كلى از اينمساله به دست دهد.
اين مقاله تلاش مىكند بررسى كوتاهى در باره تاريخ ولادت آنحضرت(س) و در نتيجه سن ازدواج و مدت عمر شريفش داشته باشد. گرچهشخصيتبانوى بزرگى چون فاطمه زهرا(س) و تبيين آن متكى بر صحت وسقم نتايج اين گونه مباحث نيست، ولى نشان دادن واقعيات علمى، حتى اگرهيچ اثر مستقيم عملى نيز نداشته باشد، امرى مطلوب است. اعمال خاص وادعيه ويژهاى كه معمولا در تعظيم چنين مناسبتهايى وارد شده است، ولزوم وحدت رويه جامعه اسلامى در بزرگداشت و تجديد عهد با اولياىدين(ع)، تاكيدى استبر مفيد بودن اين دست مباحث.
از ميان هزاران شاهد گويايى كه بر مظلوميت اهلبيت(ع) گواهىمىدهد، همين اختلاف نظرهايى است كه در باره تاريخ ولادت و رحلت ومدت امامت و عمر آن بزرگواران بر جاى مانده است. اين، نه يعنىناديده انگاشتن تلاشهاى طاقتفرساى علماى متعهد و مورخان دلسوزىكه خود از اين رهگذر، دلى پردرد دارند، بلكه اشاره به ظلم تاريخ وتاريخپردازانى است كه يك نگاه اجمالى به تاليفاتشان نشان مىدهدچگونه در وصف حاكمان جور و عمال آنان و خصوصيات زندگى شخصىبسيارى كسان كه حتى برخى از آنان ارزش نام بردن نيز ندارند، به تفصيلقلمفرسايى كردهاند و در تطهير دستگاه ستم آنان، سخنها راندهاند و تاريخرا بر مذاق ستمكاران نوشتهاند، ولى از مظلومان تاريخ و بويژه از بزرگانشيعه يا سخنى نگفتهاند و يا به اشارت رفتهاند و يا خائنانه و يا جاهلانهدستبه تحريف چهره آنان آلودهاند. اينجاست كه دستهاى پيدا و نهانسلطه را در محو ياد و فكر و منطق و حتى نام بزرگان شيعه بويژه امامانمعصوم(ع) در گوشه گوشه تاريخ به خوبى مىتوان ديد. وقتى چهرهاى چوناميرالمؤمنين(ع) كه بعد از پيامبر اكرم(ص) اولين انسان كامل و زندگى اوپرجاذبهترين قطعه تاريخ است، قبر مباركش سالهاى سال از ديدگان عمومبه جز خواصى چند، مخفى باشد و آوردن نام او بر زبان جرمى نابخشودنىبه شمار آيد تا جايى كه كسى چون ابوالحسن بصرى كه خود در نظرحكومت وقت، قرب و منزلتى نيز داشت، بگويد كه ما به على(ع) با كنيه«ابوزينب» (پدر زينب) اشاره مىكرديم. يعنى از بردن نام حضرت باكداشتند، و وقتى پاره تن پيامبر(ص) با آن منزلت و مقامى كه نزد پدر خويشداشت و فاصله رحلت پدر بزرگوارش تا شهادت او به صد روز نيزنمىرسد، حتى در مورد محل خاكسپارىاش، نظرى قاطع نمىتوان داد، آنوقت در مورد ساير حضرات ائمه(ع) مطلب پرواضح خواهد بود. اگر نبودفداكارى و تلاش همه جانبه عالمان و راويان و فقيهان شيعه، امروز ما جزاندكى از زواياى زندگى امامان شيعه(ع) و بزرگان اهلبيت(ع) نمىدانستيم.
تلاش حاكمان جور و واعظان دربار و تاريخنويسان قلم بمزد، در ازميان بردن نقش و نام و ياد اهلبيت(ع) را، از اين جمله على(ع) به خوبىمىتوان دريافت:
كل حقد حقدته قريش على رسول الله(ص) اظهرته في وسيظهرها في ولدي من بعدي. ما لي و لقريش؟! انما وترتهمبامر الله و امر رسوله، افهذا جزاء من اطاع الله و رسوله انكانوا مسلمين؟! (1) .
همه كينهاى را كه قريش نسبتبه رسول خدا(ص) داشت در باره منآشكار ساخت و آن را بعد از من، به فرزندانم نشان خواهد داد. مرابا قريش چه كار! من فقط به دستور خدا و پيامبرش از اينان انتقامگرفته و برخورد كردم. آيا اگر اينان مسلمانند، اين پاداش كسى استكه اطاعتخدا و پيامبرش را نموده است؟!
و يا سخن ديگر اميرالمؤمنين(ع) كه پيامبر(ص) حتى اگر فرزند پسرى نيزبعد از خود داشت، حكومت را به او نمىدادند، چون از پيامبر اكرم(ص) دلخوشى نداشتند و در صدد محو چهره او و اهلبيتش بودند. (2) .
اين در حالى بود كه آنان براى وصول به اهداف شوم خويش حد ومرزى نمىشناختند و حتى از افترا بستن به رسول خدا(ص) و جعل حديث وساختن چهرهاى دلخواه براى خود يا ناصالحانى كه تامين كننده خواستآنان بودند دريغ نمىكردند.
اختلاف گفتهها در تاريخ ولادت
اختلاف نظرى كه در باره مدت عمر حضرت فاطمه(س) وجود داردبيشتر ناشى از اختلاف در تاريخ ولادت آن حضرت(س) است; زيرا هرچنددر خصوص تاريخ دقيق شهادت حضرت(س) نيز نظريات چندى ابرازگرديده ولى فاصلهاى كه ميان اين نظريات است، چندان نيست و حداقل واكثر آن به يك سال نمىرسد (حداكثر 8 ماه و حداقل 45 روز)، ولىاختلافآرا در سال تولد آن حضرت(س) زياد است و فاصله حداقل و اكثرآن به حدود 17 سال مىرسد! يعنى حداقل سنى كه براى حضرت(س) هنگامرحلت ذكر شده 18 سال و حداكثر 35 سال است.
اين گفتهها با محور قرار دادن تاريخ بعثت پيامبر(ص) در سن 40سالگى و 13 سال قبل از هجرت، به دو بخش تقسيم مىگردد. عدهاى ولادتحضرت(س) را پيش از مبعث مىدانند و دستهاى بعد از آن.
دسته اول: پيش از بعثت
حداكثر تاريخى كه در اين بخش از نظرها، يعنى ولادت فاطمه(س)،پيش از بعثت، وجود دارد، 12 سال است (3) كه بدين ترتيب، عمر حضرت(س)به 35 سال مىرسد! بعضى آن را سال هفتم قبل از مبعث دانستهاند (4) كهبنابراين، سن حضرت(س) هنگام شهادت 30 سال خواهد شد، و عدهاى ديگررحلت آن حضرت(س) را در 29 سالگى يعنى 6 سال پيش از بعثتشمردهاند. (5) برخى نيز تصريح به 5/28 سال كردهاند كه البته قابل جمع با29 سال و 28 سال است. برخى نيز 25 سال را ذكر كردهاند. (6) .
ولى آنچه كه در ميان مورخان اهل سنت، بيشتر شهرت دارد سالپنجم قبل از مبعث است. چنان كه عدهاى نيز همين نظريه را با تصريح بههمزمانى آن با سال تجديد بناى كعبه يعنى سال پنجم پيش از مبعثنمودهاند. (7) .
بر طبق اين قول، فاطمه(س) هنگام شهادت 28 سال بوده است. برخىنيز سن 27 سال را ذكر كردهاند. (8) .
دسته دوم: بعد از بعثت
اين بخش از نظرها، ولادت فاطمه(س) را مربوط به بعد مبعثدانستهاند، و تقريبا در اين دسته، سه گفته وجود دارد:
سال نخستبعثت
اين گفته عدهاى است كه سال نخستبعثت را سال تولد قرار دادهاند (9) و هر چند بعضى آن را در 41 سالگى سن شريف رسول خدا(ص) نوشتهاندولى ظاهرا منظورشان همان سال اول بعثت است. چون برخى اينانتصريح كردهاند كه در راس 41 سالگى بوده است و لذا خود نتيجه گرفتهاندكه بر اين اساس، سن حضرت فاطمه(ع) هنگام رحلت 23 سال بوده است.البته ما در ميان صاحبنظران شيعه كسى كه اين قول را پذيرفته باشدنيافتيم.
سال دوم بعثت:
گفته دوم كه طرفداران بزرگى چون شيخمفيد دارد، ولادت را در 20جمادىالآخره سال دوم بعثت مىداند. چنان كه مرحوم سيد بنطاووس بهنقل از كتاب حدائق الرياض شيخ مفيد آورده است. (10) و نيز خود شيخ مفيددر رساله مسار الشيعه به اين مطلب تصريح كرده است:
و فى اليوم العشرين منه، سنة اثنتين من المبعث، كان مولدالسيدة (مولاتنا خ.ل) الزهراء فاطمة بنت رسولالله(عليهماالسلام) و هو يوم شريف يتجدد فيه سرور المؤمنينو يستحب فيه التطوع بالخيرات و الصدقة على المساكين; (11) .
ولادت حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول خدا كه سلام بر آنها باد،در روز بيستم از اين ماه (جمادىالاخر) از سال دوم مبعثبودهاست. و آن روز شريفى است كه خوشحالى مؤمنان تجديد مىشود ودر اين روز انجام دادن خيرات و پرداخت صدقه به تنگدستانمستحب است.
كفعمى نيز در كتاب مصباح خود، همين گفته را ترجيح داده است وگفته سوم را كه خواهد آمد با تعبير «گفته شده» بيان كرده است. (12) .
شيخ طوسى در ضمن بيان مناسبتهاى ماه جمادىالاخر اين عبارت راآورده است:
فى اليوم العشرين من جمادى الآخرة سنة اثنتين من المبعث، كانمولد فاطمه(ع) في بعض الروايات، و في رواية اخرى سنة خمسمن المبعث و العامة تروي ان مولدها قبل المبعث لخمس سنين; (13) .
ولادت فاطمه(ع) بر اساس برخى روايات، روز 20 ماه جمادىالآخرهاز سال دوم مبعث آمده، و در روايتى ديگر، سال پنجم ذكر شده استو اهل سنت روايت مىكنند كه ولادت حضرت(س) 5 سال پيش ازمبعثبوده است.
مرحوم شيخعباس قمى، اين قول را ظاهرا نظر اكثر علماى شيعهمىداند. (14) .
بنابراين، تنها شيخ مفيد است كه با جزم، به اين قول تصريح كرده است،كه بر اساس آن، حضرت فاطمه(س) در 21 سالگى رحلت فرموده است.
سال پنجم بعثت:
گفته سوم كه به نظر مىرسد مشهور ميان علماى شيعه است، (البتهبرخى از علماى اهل سنت نيز قايل به آن شدهاند (15) ) و روايات چندى نيز برآن دلالت دارد، سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت مىداند. (16) .
در ميان معتقدان به اين نظر، از شخصيتهايى چون ابنابىالثلجبغدادى،متوفاى 325 هجرى (17) ، مرحوم كلينى، متوفاى 328 يا 329، محمدابنجرير طبرى امامى، صاحب كتاب دلائل الامامة، ابنشهر آشوب دركتاب المناقب، علامه طبرسى در كتاب تاجالمواليد (18) و شيخ بهايى در كتابتوضيح المقاصد (19) مىتوان نام برد.
در نتيجه بيشتر مورخان اهل سنت، تاريخ ولادت را قبل از بعثتمىدانند ولى مصادر شيعى آن را مربوط به بعد از آن دانستهاند و در هر دودسته، سال پنجم قبل از مبعثيا بعد از آن، از شهرت بيشترى برخورداراست.
ارزيابى گفتهها:
آنچه گذشت اشارهاى اجمالى به نظرهاى مطرح شده در باره تاريخولادت فاطمه(س) بود. اما اينكه كدام يك از گفتههاى يادشده به واقعنزديكتر است پرسشى است كه در اين بخش به اجمال به آن مىپردازيم.
ابتدا بايد روشن شود كه آيا ولادت، قبل از مبعثبوده است چنان كهمفاد نظريات دسته اول بود، يا بعد از آن؟
چنان كه ملاحظه شد كسانى از اهل سنت كه در اين زمينه سخنگفتهاند جز معدودى از آنان، معتقدند وقوع آن قبل از بعثتبوده است.برخى نويسندگان شيعه نيز اين قول را ترجيح داده و در تاييد آن به اينمساله فقهى اشاره كردهاند كه حد اكثر سن باردارى زنان 50 سالگى است واگر تاريخ ولادت را مربوط به بعد از مبعثبدانيم، در آن برهه، سنحضرت خديجه(س) به حدود 60 سال مىرسيده است.
اينكه علت اين اتفاق نظر در ميان بيشتر مورخان اهل سنت چه بودهاست و چرا تاريخ ولادت را قبل از بعثت مىدانند؟ خود مسالهاى استقابل بحث. آيا صرفا يك نقل تاريخى است كه آنان بازگو كردهاند، يااستنباطى است كه مثلا با توجه به همين فرع فقهى داشتهاند؟ به هر روى،اين دسته از گفتهها را نمىتوان تصديق كرد زيرا:
نخست اينكه، اختلاف و تناقضى كه بين آنهاست موجب ضعف آنهامىشود.
دوم اينكه، به مصداق «اهلالبيت ادرى بما فى البيت»، طبيعت چنينقضايايى ايجاب مىكند كه گفته فرزندان و نزديكان خود فاطمه(س) ملاكقرار گيرد، و چنان كه خواهد آمد مفاد روايات وارده از اهلبيت(ع) غير ازاين است.
سوم اينكه، در موارد متعددى از متون تاريخى و روايى گزارش شدهاست كه حداقل، بعضى از فرزندان خديجه(س)، بعد از مبعث متولدشدهاند (20) و مىدانيم كه حضرت زهرا(س)، آخرين فرزند خديجه(س) بودهاست.
البته برخى مورخان اهل سنت، رقيه را كوچكترين آنها شمردهاند،ولى مؤلف تاريخ الخميس، در ضمن دليلى كه مىآورد ولادت رقيه را قبل ازامكلثوم مىداند، در نتيجه حضرت زهرا(ع) آخرين فرزند خواهد بود، چونولادت امكلثوم قبل از آن حضرت(س) بوده است. چنان كه ابنعبدالبر نيزهمين را در كتاب استيعاب در شرح حال خديجه(س) آورده است.
البته در اينكه زينب و رقيه و امكلثوم، واقعا دختران پيامبر(ص)بودهاند يا بزرگ شده در خانه حضرت(ص)، برخى بحث و مناقشه كردهاند واينك ما را با آن كارى نيست. (21) .
چهارم اينكه، برخى از علماى اهل سنت نيز چنان كه گذشت، تاريخآن را بعد از مبعث مىدانند.
پنجم اينكه، اين موضوع را بسيارى از محدثان و مورخان سنى نيزآوردهاند كه انعقاد باردارى حضرت خديجه(س) بعد از آن بود كه پيامبراكرم(ص) در معراج از ميوه بهشتى ميل نمود. (22) لذا نويسنده تاريخ الخميسبعد از ذكر پارهاى از اين روايات مىگويد: مقتضاى آنها اين است كه ولادتفاطمه(س) بعد از بعثتبوده است، زيرا معراج بعد از بعثت واقع شده است.
برخى چنان كه اشاره شد، به استناد نظريه فقهى كسانى چون شهيدآيتالله صدر كه حداكثر سن باردارى را براى عموم زنان، بدون تفاوتميان قرشى و غير قرشى، 50 سال دانسته است (23) سال پنجم قبل از مبعث راترجيح دادهاند، ولى اين نيز تنها مىتواند يك استنباط ظنى باشد، زيراگرچه عدهاى از فقهاى شيعه همين نظريه فقهى را در باب حد اكثر ابتداىزمان يائسگى قايلند، ولى اكثريت فقها اين مبدا را براى زنان قرشى 60سالگى مىدانند.
علاوه اينكه، اين اشكال در صورتى است كه بپذيريم حضرتخديجه(س) در 40 يا 45 سالگى با رسول خدا(ص) ازدواج كرده است;چنان كه مشهور نيز همان 40 سالگى است، و الا اين استبعاد به كلى مرتفعخواهد شد، زيرا گفتههاى ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد و برخىسنين 25، 28، 30 و 35 سالگى را سن ازدواج خديجه(س) شمردهاند. (24) .
اينها همه در صورتى است كه نخواهيم حضرت خديجه(س) را بهعنوان استثنا ذكر كنيم و الا تنها براى رفع استبعاد امكان باردارى در چنينسنينى، يادآور مىشويم كه قرآن كريم بعد از اينكه به همسر ابراهيم(ع)بشارت ولادت اسحق(ع) و يعقوب(ع) فرزند اسحق(ع) را مىدهد، از زبان وىكه از روى تعجب سخن مىگفت، نقل مىكند كه:
قالتيا ويلتى ا الد و انا عجوز و هذا بعلي شيخا; (25) .
گفت: اى واى! آيا من داراى فرزند مىشوم در حالى كه پيرم و اينشوهرم نيز مسن است!
البته باز تكرار مىكنيم اين را تنها براى رفع استبعاد آوريم.
بنابراين، اين دسته از گفتهها كه محورشان ولادت پيش از مبعثبود،قابل پذيرش نيست و بايد آن را ناشى از اشتباه در محاسبه و يا نقل و يا توهمانطباق با يك فرع فقهى و يا علل ديگرى دانست، و آنچه صحيح به نظرمىرسد و تقريبا مورد اتفاق بين مورخان و محدثان شيعه است، ولادتبعد از مبعث است كه سه احتمال در مورد آن ذكر شد; سال اول، سال دوم وسال پنجم.
ارزيابى گفتههاى بخش دوم
سال اول بعثت:
اين گفته، افزون بر اينكه برخلاف مفاد برخى روايات است كه ازاهلبيت(ع) وارد شده است و در ادامه خواهيم آورد، مخالف آن دسته ازرواياتى است كه تاكيد دارد حضرت خديجه(س) پس از اينكه پيامبر(ص) درمعراج ميوه بهشتى خورد، باردار شد. توضيح اينكه، هر چند در تعيين دقيقسالى كه پيامبر(ص) به معراج رفت اختلاف نظر وجود دارد ولى تقريبا ميانعلماى اسلام اتفاق نظر وجود دارد كه معراج، بعد از مبعثبوده است وكمترين سالى كه ذكر شده سال دوم بعثت (15 ماه بعد از بعثت) است. (26) .
سال دوم بعثت:
صفحه قبل 1 صفحه بعد